هيولای ولايت مطلقه و پاسدارانش

*آنها صبح در کارخانه های غضب شده از طريق رانت حکومتی به عنوان رييس کارخانه دمار از گرده کارگران می کشند, بعد از ظهر با "لباس شخصی" در خيابان ها جوانان مردم را به گلوله می بندند, شب ها با لباس رسمی پاسداری در شکنجه گاههای خصوصی "موازی" دستگيرشدگان را شکنجه می کنند و زير شکنجه به قتل می رسانند و همزمان سعی می کنند اخبار و گزارش های جنايات شان را از طريق نظارت بر فيلترينگ سايت ها و تلاش برای تحت کنترل گرفتن فضای سايبر پنهان کنند.....
روشنگری: مردم و بويژه جوانان ايران که امروز در خيابان ها سينه هايشان آماج گلوله های پاسداران ظلمت و تباهی است, ماهيت دستگاه ولايی و تکيه گاه اصلی آن يعنی سپاه پاسداران و بسيج و لباس شخصی ها را می شناسند. آنها با عناصر مخوف و جنايتکار يک شبه حزب پادگانی روبرو هستند که با پول نفت پروار شده اند. و برای حفط موقعيت مسلط در قدرت سياسی به هر جنايتی دست می زنند و از تجاوز و تعرض در هيچ عرصه ای خودداری نمی کنند. در اين زمينه ابهامی هم اگر بوده است با برافکنده شدن ردای عاريتی جمهوريت و عريان شدن دستگاه ولايی و تکيه گاه اصلی آن يعنی امنيتی ها و نظاميان در جريان کودتای انتخاباتی 22 خرداد بيش از پيش برای همگان روش شده است. در حقيقت دستگاه ولايی اکنون چيزی نيست جز تعدادی انگشت شمار روحانی فاسد و شديدا مستبد و واپس گرا در درون حتی مجموعه روحانيون که تنها و تنها به کمک پاسداران و نيروهای امنيتی حکومت می کنند. آنها مثل زالو بر همه هست و نيست اين جامعه چنگ انداخته اند و از قدرت سرنيزه و خون و کشتار چنان سرمست شده اند که بی هيچ پروا جوهر عريان فاشيستی هسته اصلی قدرت و تکيه گاه آن را حالا ديگر آشکارتر از هر زمان بيان می کنند. در ميان اين از گوربرخاسته گان قرون وسطايی که آشکارا به ستايش از حکومتگری با اتکا به سرنيزه و تحت لوای "پيشوايی" پرداخته اند که رسما در برابر مردم پاسخگو نيست, آخوند علی سعيدی نماينده خامنه ای در سپاه پاسداران است. او در گفتگو با خبرگزاری ايلنا به مناسبت روز پاسدار صريح تر از ديگران جوهر فاشيستی دستگاه ولايی و ضديت ماهوی آن با حق رای و جمهوريت را از طريق تبيين نقش و جايگاه کنونی پاسداران در ساخت قدرت, برملا می کند.
اين روزها برای خانواده های اسرای جنبش اعتراضی مردم ايران, روزهايی آکنده از درد و دريغ و مصيبت است. روزی نيست که پيکر مثله شده جوان جانباخته ای به خانواده اش تحويل نشود. شيون مادران جوان از دست داده سقف را شکافته است و ديوارهای سانسور رژيم را درنورديده و در جهان طنين انداز شده است. حديت آوارگی و دربدری اين مادران که مادر سهراب تنها نمونه ای از آنهاست قلب هر انسانی را بشدت جريحه دار می کند. مادران و پدران جوانان بازداشت شده روزها از اين بازداشت گاه به آن بازداشتگاه, ازاين زندان به آن زندان, از قوه قضاييه به دادگستری, از آنجا به نيروی انتظامی و به اداره اطلاعات در جستجوی گمشدگان خويش سردوانده می شوند و هيچکس مسووليت کشتار و قتل و شکنجه جگرگوشه هايشان را به عهده نمی گيرد. راستی چه کسانی اين جوانان را در زندان های مخفی و علنی زير شکنجه به قتل می رسانند؟ راستی کدامشان پاسخگوست؟
تا قبل از کودتای انتخاباتی 22 خرداد, اعلام صريح برخورداری از سازمان اطلاعات, موازی با دستگاه اطلاعاتی موجود رژيم و يا دارا بودن شکنجه گاههای خصوصی از سوی سپاه پاسداران نوعی افشاگری محسوب می شد, حالا نماينده خامنه ای در سپاه آشکارا وجود سازمان اطلاعات موازی در سپاه پاسداران و کار اطلاعاتی پاسداران را تاييد می کند و به ايلنا می گويد: "فعاليت (امنيتی) سازمان سپاه يك كار موازى لازم است" و تاکيد می کند که "به هيچ عنوان كار موازى مضر نيست."
تا پيش از کودتای 22 خرداد, اشاره به وجود اسکله های خصوصی پاسداران و اين واقعيت که قرارداهای کلان تجاری و اقتصادی از سوی دولت در اختيار آنها قرار گرفته نوعی افشاگری محسوب می شد. حالا نماينده خامنه ای در سپاه با صراحت از "ورود سپاه به عرصه فعاليتهاى اقتصادى" در حوزه "زيرساختهاى اقتصادى كشور" و اين که اين ورود "نزديك به دو دهه است ادامه دارد" تاکيد می کند. البته او در باره فرودگاههای اختصاصی سپاه, اسکله های اختصاصی سپاه, سهم اختصاصی سپاه در قاچاق کالا و نابودی اقتصادی ملی و درهم شکستن توليد و خانه خراب کردم مردم و فجايع پروژه ها و حيف و ميل و غارت پاسداران چيزی نمی گويد.
نماينده خامنه ای, سپاه را هم يک تشکيلات نظامی می داند, هم يک نهاد امنيتی, هم يک تشکيلات عظيم اقتصادی, که در عين حال "فعاليتهاى سايبرى در جهت مقابله با استحاله فرهنگى" نيز انجام می دهد, يعنی در بستن سايت ها و فيلترينگ و اعمال سانسور, و کشاندن وبلاگ نويسان به زير شکنجه, و مقابله با ابتدايی ترين آزادی های مدنی زنان و جوانان, آزادی عقيده و وجدان و مذهب, نشر و فيلم هم مداخله می کند.
علاوه بر همه اين ها در مورد دخالت در انتخابات هم نماينده خامنه ای, اشاره دائمی جناح رقيب به جمله "ميزان رای ملت" است را با استناد به اين که ميزان رای ولی فقيه حاکم است و هر نظری به جز اين شرک است رد می کند و بر اساس همين "ميزان" حکم خمينی در مورد عدم مداخله پاسداران در انتخابات و مشاجرات جناحی را هم عملا رد می کند و می گويد:"شرايط زمانى و مكانى آن (حکم بايد) مد نظر قرار گيرد چرا كه ممكن است يك مطلبى در زمان خاصى مقتضيات لازم را داشته باشد و در زمان ديگر نداشته باشد." و شرح می دهد که در زمان خمينی چون احزاب مختلف در درون سپاه بودند, خمينی می خواست پاسداران در سياست وارد نشوند تا شقه شقه نشوند, ولی در حال حاضر پاسداران بايد "متعلق به اصل نظام بوده و بايد مجموعهاى واحد و منسجم و يكپارچه به فرامين و دستورات ولى فقيه زمان باشد". به عبارت ديگر نماينده خامنه ای شرکت پاسداران در سياست و مداخله آنها در انتخابات را در چهارچوب "تبيين معيارهای رهبری" و "خودداری از ورود به مصداق" تاييد می کند؛ يعنی می پذيرد که پاسدران از طريق کشيدن عکس مار و نبردن اسم مار! هم در سياست و هم در انتخابات دخالت می کنند.
سعيدی سپس به ستايش از نقش سپاه در سرکوب اعتراضات مردم می پردازد و با اشاره به نقش جنايتکارانه پاسداران در سرکوب شورش 18 تير در مورد اعتراضات کنونی نيز با رضايت می گويد که پاسداران:"براى حمايت از ستون فقرات نظام و ولى فقيه و ايستادگى در برابر اغتشاشات خوب پاسخ دادند."
راست اين است که بدون تاييد نماينده ولايت فقيه هم نقش سپاه پاسداران در قدرت و عروج آنها بيش از پيش روشن است. رژيم جمهوری اسلامی به عنوان رژيمی نابهنگام و متناقض از همان ابتدای به قدرت رسيدن به زور و سرنيزه تکيه داشت و سپاه و بسيج هم بازوی نظامی آن برای درهم کوبيدن مخالفانش بود. در زمان خمينی و بويژه پس از دوره اوليه تثبيت رژيم و سرکوب اپوزيسيون خارج از رژيم, جايگاه ويژه خمينی و اقتدار او از حدت تناقض ميان ماهيت ولايی رژيم و روکش جمهوری که برای استتار اين هيولا به سر کشيده بودند می کاست. همين موضوع بستر شکل گيری و بقا نوعی پلوراليسم محدود ميان گروهبندی های حکومتی بود. با مرگ خمينی و آغاز جلوس خامنه ای بر اريکه قدرت, اولين گام در محدود کردن اين پلوراليسم با "اصلاح" قانون اساسی و تبديل ولايت فقيه به ولايت مطلقه فقيه برداشته شد. هر چه ولی فقيه جديد در ميدان ناسازگاری های ذاتی ميان مقتضيات يک سرمايه داری متعارف در جامعه ای با شهرنشينی پيشرفته و شکل عتيقه و واپس مانده ولايت مطلقه فقيه بيشتر فرو رفت و هر چه فشارهای خارجی و نابسامانی امور داخلی و هرج و مرج و بيدادگری و فساد و فروپاشی زيرساختی اقتصادی و بحران اجتماعی عميق تر و دامنه دار تر شد و موجوديت رژيم را در مخاطره بيشتر قرار داد, حلقه ياران ولايت مطلقه هم محدودتر و اتکای آن به نظاميان و پاسداران و متعاقب آن نقش آنها در قدرت سياسی نيز بيشتر شد. سوم تير و روی کار آمدن دولت امنيتی و نظامی پاسداران اولين خيز مهم آنها برای قبضه کامل قدرت و حذف جناح رقيب از مصادر قدرت دولتی بود که چهار سال نبرد فرسايشی برای حذف و تصفيه جناح رقيب مويد آن است. کودتای انتخاباتی 22 خرداد قرار بود نقطه عطف جديدی در مسير تکميل قدرت پاسداران و نظاميان باشد؛ ته مانده پلوراليسم درون حکومتی برچيده شود و ردای عاريه ای جمهوريت که از همان آغاز نيز بر تن اين نظام زار می زد و همواره وصله ای ناجور بود, با سروصدای فراوان و با "مانور اقتدار" و قدرت نمايی پاسداران در خيابان ها حذف گردد و تازه اين همه با حضور 40 ميليونی مردم در انتخابات مهر تاييد هم بگيرد.
روايت نماينده خامنه ای از نقش سپاه بعد از کودتای انتخاباتی 22 خرداد را مردم ايران در صدها فيلم و عکس و گزارش ديده اند. آنها صبح در کارخانه های غضب شده از طريق زور و رانت حکومتی به عنوان رييس کارخانه دمار از گرده کارگران می کشند, بعد از ظهر با "لباس شخصی" در خيابان ها جوانان مردم را به گلوله می بندند, شب ها با لباس رسمی پاسداری در شکنجه گاههای خصوصی "موازی" دستگيرشدگان را شکنجه می کنند و زير شکنجه به قتل می رسانند و همزمان سعی می کنند اخبار و گزارش های اين جنايات را از طريق نظارت بر فيلترينگ سايت ها و تلاش برای تحت کنترل گرفتن فضای سايبر پنهان کنند.
رژيم ولايی پس از کودتای 22 خرداد اگر که تثبيت شود, يک "پيشوا" و عده ای آدمکش اجير شده با پول نفت است که کار و عمل شان بيش از هر زمان ديگر به پيراهن سياهان موسولينی و اس اس های نازی شباهت می يابد؛ نظاميانی که با مشت آهنين بر اقتصاد, فرهنگ و سياست, فرمان می رانند و هيچ صدايی را برنمی تابند و همه چيز را غارت می کنند و هر مخالفتی را سرکوب می کنند.
دستگاه ولايی و مزدوران نظامی و امنيتی اين دستگاه اما کور خوانده اند. با سر نيزه می توان چند صباحی حکومت کرد, اما بر آن نمی توان تکيه کرد. در برابر آنان هيچ فرجامی جز شکست و رسوايی وجود ندارد
اين روزها برای خانواده های اسرای جنبش اعتراضی مردم ايران, روزهايی آکنده از درد و دريغ و مصيبت است. روزی نيست که پيکر مثله شده جوان جانباخته ای به خانواده اش تحويل نشود. شيون مادران جوان از دست داده سقف را شکافته است و ديوارهای سانسور رژيم را درنورديده و در جهان طنين انداز شده است. حديت آوارگی و دربدری اين مادران که مادر سهراب تنها نمونه ای از آنهاست قلب هر انسانی را بشدت جريحه دار می کند. مادران و پدران جوانان بازداشت شده روزها از اين بازداشت گاه به آن بازداشتگاه, ازاين زندان به آن زندان, از قوه قضاييه به دادگستری, از آنجا به نيروی انتظامی و به اداره اطلاعات در جستجوی گمشدگان خويش سردوانده می شوند و هيچکس مسووليت کشتار و قتل و شکنجه جگرگوشه هايشان را به عهده نمی گيرد. راستی چه کسانی اين جوانان را در زندان های مخفی و علنی زير شکنجه به قتل می رسانند؟ راستی کدامشان پاسخگوست؟
تا قبل از کودتای انتخاباتی 22 خرداد, اعلام صريح برخورداری از سازمان اطلاعات, موازی با دستگاه اطلاعاتی موجود رژيم و يا دارا بودن شکنجه گاههای خصوصی از سوی سپاه پاسداران نوعی افشاگری محسوب می شد, حالا نماينده خامنه ای در سپاه آشکارا وجود سازمان اطلاعات موازی در سپاه پاسداران و کار اطلاعاتی پاسداران را تاييد می کند و به ايلنا می گويد: "فعاليت (امنيتی) سازمان سپاه يك كار موازى لازم است" و تاکيد می کند که "به هيچ عنوان كار موازى مضر نيست."
تا پيش از کودتای 22 خرداد, اشاره به وجود اسکله های خصوصی پاسداران و اين واقعيت که قرارداهای کلان تجاری و اقتصادی از سوی دولت در اختيار آنها قرار گرفته نوعی افشاگری محسوب می شد. حالا نماينده خامنه ای در سپاه با صراحت از "ورود سپاه به عرصه فعاليتهاى اقتصادى" در حوزه "زيرساختهاى اقتصادى كشور" و اين که اين ورود "نزديك به دو دهه است ادامه دارد" تاکيد می کند. البته او در باره فرودگاههای اختصاصی سپاه, اسکله های اختصاصی سپاه, سهم اختصاصی سپاه در قاچاق کالا و نابودی اقتصادی ملی و درهم شکستن توليد و خانه خراب کردم مردم و فجايع پروژه ها و حيف و ميل و غارت پاسداران چيزی نمی گويد.
نماينده خامنه ای, سپاه را هم يک تشکيلات نظامی می داند, هم يک نهاد امنيتی, هم يک تشکيلات عظيم اقتصادی, که در عين حال "فعاليتهاى سايبرى در جهت مقابله با استحاله فرهنگى" نيز انجام می دهد, يعنی در بستن سايت ها و فيلترينگ و اعمال سانسور, و کشاندن وبلاگ نويسان به زير شکنجه, و مقابله با ابتدايی ترين آزادی های مدنی زنان و جوانان, آزادی عقيده و وجدان و مذهب, نشر و فيلم هم مداخله می کند.
علاوه بر همه اين ها در مورد دخالت در انتخابات هم نماينده خامنه ای, اشاره دائمی جناح رقيب به جمله "ميزان رای ملت" است را با استناد به اين که ميزان رای ولی فقيه حاکم است و هر نظری به جز اين شرک است رد می کند و بر اساس همين "ميزان" حکم خمينی در مورد عدم مداخله پاسداران در انتخابات و مشاجرات جناحی را هم عملا رد می کند و می گويد:"شرايط زمانى و مكانى آن (حکم بايد) مد نظر قرار گيرد چرا كه ممكن است يك مطلبى در زمان خاصى مقتضيات لازم را داشته باشد و در زمان ديگر نداشته باشد." و شرح می دهد که در زمان خمينی چون احزاب مختلف در درون سپاه بودند, خمينی می خواست پاسداران در سياست وارد نشوند تا شقه شقه نشوند, ولی در حال حاضر پاسداران بايد "متعلق به اصل نظام بوده و بايد مجموعهاى واحد و منسجم و يكپارچه به فرامين و دستورات ولى فقيه زمان باشد". به عبارت ديگر نماينده خامنه ای شرکت پاسداران در سياست و مداخله آنها در انتخابات را در چهارچوب "تبيين معيارهای رهبری" و "خودداری از ورود به مصداق" تاييد می کند؛ يعنی می پذيرد که پاسدران از طريق کشيدن عکس مار و نبردن اسم مار! هم در سياست و هم در انتخابات دخالت می کنند.
سعيدی سپس به ستايش از نقش سپاه در سرکوب اعتراضات مردم می پردازد و با اشاره به نقش جنايتکارانه پاسداران در سرکوب شورش 18 تير در مورد اعتراضات کنونی نيز با رضايت می گويد که پاسداران:"براى حمايت از ستون فقرات نظام و ولى فقيه و ايستادگى در برابر اغتشاشات خوب پاسخ دادند."
راست اين است که بدون تاييد نماينده ولايت فقيه هم نقش سپاه پاسداران در قدرت و عروج آنها بيش از پيش روشن است. رژيم جمهوری اسلامی به عنوان رژيمی نابهنگام و متناقض از همان ابتدای به قدرت رسيدن به زور و سرنيزه تکيه داشت و سپاه و بسيج هم بازوی نظامی آن برای درهم کوبيدن مخالفانش بود. در زمان خمينی و بويژه پس از دوره اوليه تثبيت رژيم و سرکوب اپوزيسيون خارج از رژيم, جايگاه ويژه خمينی و اقتدار او از حدت تناقض ميان ماهيت ولايی رژيم و روکش جمهوری که برای استتار اين هيولا به سر کشيده بودند می کاست. همين موضوع بستر شکل گيری و بقا نوعی پلوراليسم محدود ميان گروهبندی های حکومتی بود. با مرگ خمينی و آغاز جلوس خامنه ای بر اريکه قدرت, اولين گام در محدود کردن اين پلوراليسم با "اصلاح" قانون اساسی و تبديل ولايت فقيه به ولايت مطلقه فقيه برداشته شد. هر چه ولی فقيه جديد در ميدان ناسازگاری های ذاتی ميان مقتضيات يک سرمايه داری متعارف در جامعه ای با شهرنشينی پيشرفته و شکل عتيقه و واپس مانده ولايت مطلقه فقيه بيشتر فرو رفت و هر چه فشارهای خارجی و نابسامانی امور داخلی و هرج و مرج و بيدادگری و فساد و فروپاشی زيرساختی اقتصادی و بحران اجتماعی عميق تر و دامنه دار تر شد و موجوديت رژيم را در مخاطره بيشتر قرار داد, حلقه ياران ولايت مطلقه هم محدودتر و اتکای آن به نظاميان و پاسداران و متعاقب آن نقش آنها در قدرت سياسی نيز بيشتر شد. سوم تير و روی کار آمدن دولت امنيتی و نظامی پاسداران اولين خيز مهم آنها برای قبضه کامل قدرت و حذف جناح رقيب از مصادر قدرت دولتی بود که چهار سال نبرد فرسايشی برای حذف و تصفيه جناح رقيب مويد آن است. کودتای انتخاباتی 22 خرداد قرار بود نقطه عطف جديدی در مسير تکميل قدرت پاسداران و نظاميان باشد؛ ته مانده پلوراليسم درون حکومتی برچيده شود و ردای عاريه ای جمهوريت که از همان آغاز نيز بر تن اين نظام زار می زد و همواره وصله ای ناجور بود, با سروصدای فراوان و با "مانور اقتدار" و قدرت نمايی پاسداران در خيابان ها حذف گردد و تازه اين همه با حضور 40 ميليونی مردم در انتخابات مهر تاييد هم بگيرد.
روايت نماينده خامنه ای از نقش سپاه بعد از کودتای انتخاباتی 22 خرداد را مردم ايران در صدها فيلم و عکس و گزارش ديده اند. آنها صبح در کارخانه های غضب شده از طريق زور و رانت حکومتی به عنوان رييس کارخانه دمار از گرده کارگران می کشند, بعد از ظهر با "لباس شخصی" در خيابان ها جوانان مردم را به گلوله می بندند, شب ها با لباس رسمی پاسداری در شکنجه گاههای خصوصی "موازی" دستگيرشدگان را شکنجه می کنند و زير شکنجه به قتل می رسانند و همزمان سعی می کنند اخبار و گزارش های اين جنايات را از طريق نظارت بر فيلترينگ سايت ها و تلاش برای تحت کنترل گرفتن فضای سايبر پنهان کنند.
رژيم ولايی پس از کودتای 22 خرداد اگر که تثبيت شود, يک "پيشوا" و عده ای آدمکش اجير شده با پول نفت است که کار و عمل شان بيش از هر زمان ديگر به پيراهن سياهان موسولينی و اس اس های نازی شباهت می يابد؛ نظاميانی که با مشت آهنين بر اقتصاد, فرهنگ و سياست, فرمان می رانند و هيچ صدايی را برنمی تابند و همه چيز را غارت می کنند و هر مخالفتی را سرکوب می کنند.
دستگاه ولايی و مزدوران نظامی و امنيتی اين دستگاه اما کور خوانده اند. با سر نيزه می توان چند صباحی حکومت کرد, اما بر آن نمی توان تکيه کرد. در برابر آنان هيچ فرجامی جز شکست و رسوايی وجود ندارد
0 نظرات:
ارسال یک نظر